یادداشت های یک آشپز



مدت زیادی نتونستم بنویسم و این ننوشتن دلیل بر نخواستن نیست و نبوده و نخواهد بود . دلیلش مشغله و درگیر بودن با ماجراهاست. با مشکلات با درگیری هایی که فکر کنم همه ی ما این روزها باهاش درگیریم. هرکسی که میتونه این متن رو بخونه . هرکسی که از درون وطن یا دور از وطن به نحوی داره دست و پنجه نرم میکنه و با این روزها میجنگه. نمیدونم اسم این روزها رو چی بزارم، نمیدونم به کی شکایت کنم و از کی گله کنم و فریادمون رو کجا بزنیم.
مدت زیادی نتونستم بنویسم و این ننوشتن دلیل بر نخواستن نیست و نبوده و نخواهد بود . دلیلش مشغله و درگیر بودن با ماجراهاست. با مشکلات با درگیری هایی که فکر کنم همه ی ما این روزها باهاش درگیریم. هرکسی که میتونه این متن رو بخونه . هرکسی که از درون وطن یا دور از وطن به نحوی داره دست و پنجه نرم میکنه و با این روزها میجنگه. نمیدونم اسم این روزها رو چی بزارم، نمیدونم به کی شکایت کنم و از کی گله کنم و فریادمون رو کجا بزنیم.
بعد از امتحان زبان ، هتل رزرو کردم توی اهواز . فهمیدم این هتل قبلا مدرسه ی مامانم بوده که تبدیلش کردن به هتل الان . کنار کارون . وسط تابستون . توی گرمای شصت درجه من حرکت کردم سمت خوزستان . جایی که متولد شده بودم . سی سال قبل . درست دو سال بعد از جنگ . ظهر رسیدم . وارد شهر شدم . وارد هتل شدم . شهر خیلی عوض شده بود . بعد از ظهر میلاد و محمود دوستای دوران دبستان اومدن دنبالم . رفتیم رستوران . تا شب باهم بودیم .تا جمعه اونجا بودم .

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

صبرم سر اومد Ricardo چنگیزسیبیلی اینجاست... قطعات خودرو وب لاگ فرزندان برتر ... Study Time دکتر پویا منصفی ، وکیل حقوقی و مشاور مهاجرت و سرمایه گذاری